- خراب آبادکن (بِ مَ دَ / دِ)
آبادکننده خرابی. سازندۀ ویرانی:
وگر دارد خرابی سوی او راه
خراب آبادکن بس دولت شاه.
نظامی
وگر دارد خرابی سوی او راه
خراب آبادکن بس دولت شاه.
نظامی
معنی خراب آبادکن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دنیا، مقابل آخرت، زندگانی حاضر، جهانی که در آن هستیم برای مثال بیا بیا که زمانی ز می خراب شویم / مگر رسیم به گنجی در این خراب آباد (حافظ - ۲۱۰)
(خَ)
لغت نامه دهخدا
گیتی. جهان. این عالم. (از ناظم الاطباء). کنایه از دنیا. (از آنندراج) :
بیا بیا که زمانی ز می خراب شویم
مگر رسیم بگنجی درین خراب آباد.
حافظ.
من ملک بودم و فردوس برین جایم بود
آدم آورد بدین دیر خراب آبادم.
حافظ
بیا بیا که زمانی ز می خراب شویم
مگر رسیم بگنجی درین خراب آباد.
حافظ.
من ملک بودم و فردوس برین جایم بود
آدم آورد بدین دیر خراب آبادم.
حافظ
ویران آباد به گواژه: این جهان آنچه که آبادی وی از ویرانی است، دنیا
جهان، دنیا، گیتی، عالم سفلی
متضاد: عالم علوی
متضاد: عالم علوی